آيا قطع رابطه با انگليس به نفع ايران است؟

مشکل سطح رابطه ايران و انگليس به عدم توازن فعاليت سياسي و تاثيرگذاري بر محيط، ايجاد نقطه فشار، ذهنيت سازي، خبرگيري و جمع آوري اطلاعات و کلاً مديريت سفارت بين دو طرف است. در يک طرف انگليسي ها با يک سابقه مستمر، سازماندهي شده و سيستماتيک مديريت سفارتشان قوي است و چنانچه سطح رابطه دو کشور نيز سفارت باشد آنها از مزاياي کارکرد دوم هم برخوردارند ولي ايران به دلايلي و حداقل در مقطع کنوني نمي تواند از اين مزايا استفاده کند. ايران و انگليس براي داشتن سفير براي تحقق اين دو کارکرد به دلايل عديده ساختاري و فرهنگي نبايد رقابت کنند و در پرتو تحولات کنوني فنآوري اطلاعات و تعريف انواع جديد ديپلماسي (رسانه اي، عمومي و...) نيز نيازي به اين کار نيست. اگر به ايجاد يک روابط سياسي متوازن فکر مي کنيم هم بايد ساختار را عوض کنيم و هم از انگليس هزينه حضور تمام عيارش در ايران را بگيريم تا روابط دائماً دچار نوسان نباشد.

قبل از ورود به بحث ذهن خواننده را با يک مقدمه شامل دو فرضيه و يک سئوال فعال مي کنم. فرضيه اول اينکه انگليسي ها حداقل در شش سال اخير نه تنها در مقام مقابله با سياستهاي داخلي و خارجي ايران و مشخصاً موضوع هسته اي بر آمده اند بلکه در مواقعي از آمريکائيها هم پيشي گرفته اند. متاسفانه به دليل اينکه سياست خارجي به شکل سنتي اداره مي شود و اطلاعات مناسب در اختيار نخبگان قرار نمي گيرد لذا يکي از اساتيد دانشگاه در مقاله اي سئوال کرده بود که انگليس در اين سالها چه گناهي مرتکب شده است؟! نگاه به اين ادعاي استقلال قوه قضائيه انگليس و هماهنگي با آمريکا و اتحاديه اروپا شايد براي وي جالب باشد.

فرضيه دوم اينکه انگليس سعي دارد به هر نحوي در غياب حضور آمريکا در ايران نقش، جايگاه و نفوذ خودش را به دلايلي تضمين کند. نگاهي به تلاش و زحمات آمريکا براي بازکردن يک دفتر در تهران تا گذاشتن ديپلماتهائي در کشورهاي اطراف ايران و حتي در سفارتش در لندن براي جمع آوري اطلاعات مربوط به ايران که دست آخر هم اطلاعات نادرستي بدست مي آيد کاملاً نشان از موقعيت ويژه انگليس از اين جهت نزد آمريکا دارد. يکي از مهمترين منابع درآمدي و پرستيژي انگليس در دنيا فروش اطلاعات از هر نوع است. قصد من از بيان اين فرضيه مخالفت با حضور انگليس در ايران نيست زيرا آن مسئله مقدمات و اهداف خود را مي طلبد. بلکه حرفم اين است که ايران از قبال اين حضور چه چيزي دريافت مي کند؟ اگر بگويم هيچ هم شوکه نشويد و هم زياده خرده نگيريد. اگر کسي گفت که ايران از آن عايدي دارد بپرسيد اين دستاورد چيست و چه ارزشي دارد و آيا با هزينه کمتري نمي توان آن را از منبع ديگري تهيه کرد؟

واما سئوال من اين است با توجه به اينکه انگليسي ها که روحيات ايرانيان را بخوبي مي شناسند و از احساس ايرانيان نسبت به نقش توطئه گرانه انگليس در تاريخ تحولات ايران بخوبي مطلعند چرا آنها در پرتو اين رودررويي سياسي با ايران خواهان حفظ روابط خويش با ما در سطح سفير هستند؟ به عبارت واضح تر کارکرد و نقش سفير انگليس در ايران چيست؟ و آيا اگر جمهوري اسلامي يک ترازنامه براي حضور انگليسي ها در ايران باز کند و سود و زيان آن را عددي و رقمي کند انگليسي ها حاضرند هزينه هائي که در قبال حضورشان در ايران را بايد بدهند پرداخت کنند؟ و مهمتر اينکه آيا ايران مي تواند اين هزينه را دريافت تا در ترازنامه بگذارد نه به منظور آنکه رقم منفي کنوني مثبت و يا حتي صفر شود بلکه بازي ايران و انگليس برد- برد شود، روابطي که الآن به نفع انگليس است و آنها از جيب ما هزينه مي کنند.

مرتبط ساختن تبعات کاهش سطح رابطه ايران و انگليس و مشکل اين رابطه به مسائل خدمات بيمارستاني و آموزشي آنها که دورانش هم گذشته است و درس خواندن ايرانيان در اين کشور کج سليقگي است. اين دو مسئله منبع درآمد انگليسيها است و روال خود را دارد و ربطي به مسائل سياسي و سطح رابطه سياسي ندارد. فعاليت کنسولي و صدور ويزا پايه و کف روابط دو کشور است و لزوماً نيازي به وجود سطح رابطه سياسي بالا بين دو کشور ندارد. اگر انگليسي ها با زرنگي توانسته اند از بابت اين خدمات کنسولي که نهايتاً منجر به بالارفتن ميزان درآمد ملي شان مي شود اهرم سياسي بسازند ما نبايد در دام آنها گرفتار شويم.

انگليسي ها از قبال اين خدمات نه تنها پول بلکه دقيق ترين اطلاعات مالي افراد که به ضرس قاطع تمامي آنها در هيچ ارگان ايراني جمع نيست را از افرادي که خواهان سفر به اين کشور هستند جمع آوري مي کنند. زيرا که براي صدور ويزا از هر فرد ايراني مدارکي از جمله صورتحساب بانکي هر فرد، سند منزل، نامه از محلي که کار مي کند و دعوت نامه از فردي که در انگليس مي خواهد نزد وي اقامت نمايد و اطلاعات بسيار ريز ديگري را کسب مي کنند. در تقسيم بندي جهاني نقش انگليسي ها فروش خدمات است که بخش عمده آن نيز سيستم مديريت اطلاعات است.

در انگليس ديگر به آن صورت کالايي بجز نرم افزار توليد نمي شود ولي هنوز مرکز فروش کالاي تمامي کشورها به دليل تمرکز خدمات مالي در اين کشور است. از سه سال پيش نيز انگليسي ها با منفعل کردن بانکهاي ايراني تصميم خود را در قطع ارتباط با ايران گرفته اند. خوب است تصميم گيران کشور براي تنظيم سطح رابطه کشورها از مقامات سياسي بپرسند چه اقدام موثر ديپلماتيکي را در برخورد با انگليس در پرتو اقدامات قدم به قدم آنها انجام داده اند؟ و چه طراحي مشخصي در تنظيم روابط با اين کشور در اين مدت داشته اند؟ نگاهي به اسناد مذاکره مسئولين وزارت خارجه انگليس با مسئول مراقب ايران در سفارت آمريکا در لندن به خوبي نشان مي دهد که آنها نگران عکس العمل شديد ايراني ها در قبال تحرکات ضد ايراني شان بودند ولي آب از آب هم تکان نخورده است! بررسي و باز خواست اين نوع از سياست در قبال انگليس که بتواند جواب قانع کنند اي بدهد مي تواند به اصلاح راه ما در برابر اين کشور کمک کند. بجز اعتراض ديپلماتيک در يک جلسه در بسته و چند گزارش شاخ شکسته در مطبوعات چه چيزي براي نشان دادن حقانيت اين برخوردها وجود دارد؟

اصولاً هر سفير در روابط دو کشور دو کارکرد مهم دارد يک نقش تشريفاتي و يک نقش مديريتي. در حاليکه در کشور ما مسئله تشريفات براي تامين قدرت تحرک سفير مهم است در انگليس مسئله مديريتي مهمتر است. حضور سفير انگليس در ايران سطح دسترسي وي به محافل ديپلماتيک، سياسي و مسئولين ايراني را ارتقاء مي بخشد و در حاليکه او مي تواند از اين جايگاه به خوبي استفاده کند و با يک روش سيستمي با مرکز خود در لندن مرتبط بوده و مديريت صحنه کند ولي متاسفانه در طرف مقابل افراد به دلايل سياسي، مديريتي و نوع سيستم اداره وزارت امور خارجه ( گردش اطلاعات ، سياست سازي و تصميم گيري) و جايگاه و ارتباط آنان نزد اين سيستم فاقد قدرت تصميم گيري براي مقابله، هدايت و راهبري سياسي و اجراي مذاکرات قوي هستند و فقط نقشي آئينه گون و يا تبادل پيام از محافل سياسي و ديپلماتيک به مرکز را ايفا مي کنند حال چه سفير باشد و چه کاردار. انگليسيها مي توانند کاردارشان را هم از ميان افراد قوي و حتي سفراي خود انتخاب کنند ولي ما بدليل مشکلات فرهنگي و شخصيتي موفق به اينکار نمي شويم. لذا ايران و انگليس براي داشتن سفير براي تحقق اين دو کارکرد به دلايل عديده ساختاري و فرهنگي نمي توانند رقابت کنند و در پرتو تحولات کنوني فنآوري اطلاعات و تعريف انواع جديد ديپلماسي ( رسانه اي، عمومي و...) نيز نيازي به اين کار نيست.

لذا مشکل سطح رابطه ايران و انگليس به عدم توازن فعاليت سياسي و تاثيرگذاري بر محيط، ايجاد نقطه فشار، ذهنيت سازي، خبرگيري و جمع آوري اطلاعات و کلاً مديريت سفارت بين دو طرف است. در يک طرف انگليسيها با يک سابقه مستمر، سازماندهي شده و سيستماتيک مديريت سفارتشان قوي است و چنانچه سطح رابطه دو کشور نيز سفارت باشد آنها از مزاياي کارکرد دوم هم برخوردارند ولي ايران نميتواند از اين مزايا استفاده کند. ما در استفاده از همان کارکرد مديريتي نيز مشکلات ساختاري فراواني داريم چه برسد به استفاده از بعد تشريفاتي آن.

فقط کافي است دو صورت مذاکرات ...از ملاقات يک مدير مياني در وزارت امور خارجه با مسئول سفارت انگليس در تهران و نيز يک ملاقات مسئول سفارت ايران با يکي از مسئولين وزارت خارجه انگليس (FCO) در لندن توسط يک تيمي متشکل از يک کارشناس سياسي براي توجه به ابعاد سياست خارجي و روابط بين الملل محتواي گزارش، يک کارشناس اطلاعاتي و يک روانشناس يا کارشناس ارتباطات مورد تجزيه و تحليل محتوائي و پيامهاي متبادله قرار گرفته و ارزش گذاري شود تا به عمق اين روابط ديپلماتيک نا متوازن پي برده شود.

متاسفانه خصلت نخوت و خود بزرگ بيني انگليسي ها و عدم تجزيه و تحليل درست مسائل جامعه ايران يکي از مشکلات روابط دو کشور بوده است. سعي انگليس در داشتن سفير علاوه بر نکات بالا در اين نکته نهفته که اين کشور سعي دارد با حضور در صحنه علاوه بر موارد مذکور به راحتي بتواند به مديريت تحولات اينده ايران بپردازد. به هر صورت در چهارچوب اصول و تئوريک روابط سياسي بين کشورها هر کشوري به دنبال تامين حداکثر منافع ملي خويش است ولي به شرطي که حاضر باشد هزينه آنرا نيز بپردازد.


Zarghan20

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: مهدی زرقانی - زرقان 20 ׀ تاریخ: چهار شنبه 9 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , zarghan20.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com